روزنامه هممیهن در سرمقاله امروز خود با عنوان «در کجای دنیا؟» با اشاره به ثبتنام تعداد زیادی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ نوشت:
یکی از اصطلاحات و گزارههایی که از سوی همه جناحها اعم از مقامات رسمی و طرفداران یا منتقدانشان زیاد استفاده میشود، «در کجای دنیا؟» است. در واقع، هر دو طرف آن اندازه اتفاقات عجیب و غریب و خلاف منطقی را از یکدیگر میبینند که گمان نمیکنند در هیچ کشوری چنین اتفاقاتی دیده شود؛ زیرا این رفتارها بغایت نامعقول و غیرمنطقی است.
چرا چنین است؟ آیا مردم و مسئولان ما از عقلانیت کافی برخوردار نیستند که دست به چنین اقدامات عجیبی میزنند؟ پس کجاست آن هوش سرشار! ایرانی و مردم آگاه و فرهیخته؟ پاسخ این است که اگر در کشورهای دیگر هم شرایط زمینهای ما را ایجاد کنند، تقریباً همین رفتارها را خواهند داشت.
حدود دو دهه پیش معاون رئیس مجلس روسیه آمده بود ایران و با آقای حدادعادل بهعنوان رئیس مجلس ملاقات کرد. وی تعجب کرد که چرا در ایران بنزین از آب ارزانتر است؟ رئیس مجلس ایران هم این را بهعنوان نکته مهمی بیان کرد. درحالیکه ایشان و همفکرانش در مجلسهفتم قیمت بنزین را لیتری صد تومان تثبیت کرده بودند و بهعنوان «عیدی مجلس» به مردم فروختند.
همانطور که در کشوری همچون ونزوئلا هم که شرایط سیاسی ایران مشابه را دارد، همینگونه به سرمایه ملت خود و انرژی آتش میزنند. حالا در ماجرای ثبتنام نامزدهای ریاستجمهوری، داد طرفداران حکومت درآمده که چرا اینهمه آدم فقط در روز اول ثبتنام کردهاند؟ «در کجای دنیا چنین است!؟» پاسخ این است که در هیچجا. شاید در جاهای معدودی چنین باشد. ولی این وضعیتی است که خودتان خواستهاید؟ در انتخابات مجلس گذشته حدود ۲۵هزار نفر ثبتنام کردند و حدود ۱۵هزار نفر (۵۰برابر ظرفیت نمایندگان) هم تأیید شدند و همه اینها را نشانه رغبت مردم به انتخابات دانستید. اگر به همان نسبت هم این بار باشند، معقول است که حدود ۷۵نفر نامزد و ۵۰نفر هم تایید شوند.
البته عملاً، بسیاری از آنان برنامهای هم برای اداره کشور ندارند. نه اینکه ایراد آنان باشد. نوشتن برنامه مفید و کاربردی، برای اداره کشور از سوی فرد امتناع عملی دارد؛ چون برنامهنویسی کار احزاب است و نه افراد. چنانکه منتخب انتخابات قبلی ریاستجمهوری هم اعلام میکرد که برنامه ۷۰۰۰صفحهای دارد و حتی آن را برای رؤسای دانشگاهها فرستادند، ولی پس از آمدن به پاستور از کارشناسان خواستند به ایشان کمک کنند و برنامه دهند. در نهایت، پس از سه سال معطلی نهتنها نتوانستند تورم را کاهش دهند، بلکه به این نتیجه رسیدند که مدتها طول خواهد کشید تا تورم کاهشی شود. تورمی که وعده نصف و سپس تکرقمی شدن آن مطابق آن برنامه ۷۰۰۰صفحهای داده شده بود.
چرا چنین است؟ برای اینکه نامزد شدن در انتخابات ایران سودآور است؛ بدون اینکه هزینهای داشته باشد. در انتخابات گذشته تهران نزدیک به ۲۹۰۰نفر آرایی زیر ۱۰۰۰ آورده بودند. آنان حتماً این اندازه عقل داشتند که یک در دههزار هم شانسی برای انتخاب شدن خود قائل نباشند. پس چرا آمدند؟ چون رزومهسازی میکنند و با این کار منافعی به دست میآورند؛ بدون اینکه هیچ هزینهای دهند. بهعلاوه، فرض کنید کسی آمد و انتخاب شد، هیچ زیانی جز سود سرشار متوجه او نیست.
فرض کنید یک نماینده غیرحزبی در مجلس باشد و در گوشهای بنشیند و نان و ماستش را بخورد و کاری هم به امور کشور جز منافع خودش و تاحدی هم حوزه انتخابیه نداشته باشد، به هیچ وعدهای هم عمل نکند، چه خواهد شد؟ هیچ. دوباره هم میتواند انتخاب شود. مگر کسانی که در مقام ریاستجمهوری وعدههای فراوان دادند و عمل نکردند، بازخواست شدند که یک نماینده شود؟
لازمه نظام انتخاباتی و پارلمانی وجود نظام حزبی است. به این علت روشن که مردم باید میان برنامههای حزبی انتخاب کنند. البته، به افراد رای میدهند؛ ولی به واسطه معرفی حزب و نقش او در حزب. مسئولیت حزبی پیوسته است. افراد میآیند و میروند، ولی مسئولیت احزاب مستمر است. چه کسی اکنون مسئولیت رؤسای جمهور قبلی ایران (جز تا حدودی آقای خاتمی) را به عهده میگیرد؟
احتمالاً هیچکدام از همراهان و همفکران دولت سیزدهم مسئولیتی را در مورد کارنامه آن نخواهند پذیرفت. به این دلیل ساده که ساختار سیاسی علاقهای ندارد که احزاب واقعی را به رسمیت بشناسد؛ لذا همه ترجیح میدهند که به خودشان متمرکز شوند. جالب اینکه همه هم بهدرستی فکر میکنند مگر چه چیز آنان از قبلیها کمتر است که کاندیدای ریاستجمهوری نشوند؟ پاسخ هیچچیز است.
در پایان هم رقابت میان این تعداد افراد نامزد شده و حتی نشدهای که عطای نامزدی را به لقای آن خواهند بخشید، نخواهد بود. چند نفر را تایید میکنند که اگر در کفه ترازو با حذفشدهها (و نه کسانی که ثبتنام نکردهاند) قرار گیرند، لزوماً سنگینتر نیستند.