گزارس خبرگزاری انتخابات ۱۴۰۳: انتخابات ریاست جمهوری در ایران همواره عرصه شگفتیسازی بوده است. بهویژه در مقاطعی که رئیسجمهور مستقر در عرصه انتخابات حاضر نبوده و راه برای چهرههای ناشناخته باز شده است.
در سالهای نخست پیروزی انقلاب، تا دهه هفتاد شرایط ویژه کشور اجازه تحلیل درست عرصه انتخابات را نمیدهد. اولین انتخابات که به پیروزی بنیصدر منتهی شد، زیرسایه صفبندیهای اولیه قرار داشت که دوامی نداشت. پس از آن شهید رجایی چهره تقریبا ناشناختهای بود که پیروزیاش در انتخابات با انفجار هشتم شهریور ناتمام ماند.
نظرسنجی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳
آیتالله خامنهای چهره دیگری بود که در اوج مناقشات دهه ۶۰ و حمله نظامی عراق به ایران پیروز انتخابات شد و تا رحلت امام خمینی رئیسجمهور ماند تا آنکه با رحلت امام (ره) و انتخاب رئیسجمهور بهعنوان دومین رهبر انقلاب، نوبت به چهره مشهوری چون هاشمی رفسنجانی رسید که در نبود نخستوزیر، از ریاست مجلس به ریاست دولت برسد.
پس از دوبار پیروزی هاشمی در انتخابات، دیگر چهرههای مشهور شانس پیروزی در انتخابات نیافتند. جانشین هاشمی، نه رئیس مجلس قدرتمند وقت، علی اکبر ناطق نوری، که سید محمد خاتمی وزیر پیشین ارشاد بود که هشت سال بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زد.
پس از او نیز محمود احمدی نژاد ناشناخته ترین چهره انتخابات ۸۴ بود که نه هاشمی رفسنجانی، نه علی لاریجانی، نه مهدی کروبی، نه محمدباقر قالیباف، نه مصطفی معین هیچیک از پس او برنیامدند. احمدی نژاد حتی چهار سال پس از آن میرحسین موسوی رقیب قدرتمند دیگری را نیز کنار زد.
همین سناریو در انتخابات ۹۲ نیز تکرار شد و باز هم چهرههای شناخته شدهای مانند علی اکبر ولایتی و محمدباقر قالیباف و سعید جلیلی از پاستور دور ماندند تا حسن روحانی که سالها سمت اجرایی خاصی نداشت پیروز میدان شود.
انتخابات ۱۴۰۰ البته کمی متفاوت برگزار شد. مانند دهه ۶۰، اجماعی پیرامون آیت الله رئیسی صورت گرفت و رقبایی مانند علی لاریجانی شانس حضور در میدان انتخابات نیافتند تا او که یکبار مغلوب روحانی شده بود، رئیس جمهور شود.
اما با ناتمام ماندن دولت او، حالا دوباره میدان رقابت بر روی سیاستمدارانی گشوده شده که امیدوارند مانند خاتمی یا احمدی نژاد، “ناشناخته پیروز” لقب گیرند.
شاید راز حضور حداکثری انبوه نمایندگان و وزرای سابق در وزارت کشور برای کاندیداتوری همین باشد که گمان میبرند اگر در جمع نهایی نامزدها باشند، همین مزیت ناشناختگیشان، آنها را در برابر چهرههایی تکراری مانند قالیباف و لاریجانی و جهانگیری و جلیلی، پیروز خواهد کرد.
نارضایتی بخش بزرگی از جامعه ایرانی از وضعیت خود، دستکم طی سه دهه اخیر، آنها را وادار میکند به چهرههایی اقبال نشان دهند که در این سالها کمترین مسئولیت را داشتهاند. به همین خاطر، رای سلبی یا رای منفی چهرههای مشهوری مانند علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف یا حتی اسحاق جهانگیری، بالاتر از هر چهره گمنام دیگری است.
محمود احمدی نژاد به لطف ۱۱ سال دوری از قدرت تلاش دارد خود را همان نامزد ناشناخته معرفی کند. قهر او از قدرت در سالهای پایانی دولت و دو بار ردصلاحیت، مزید بر علت شده تا بخشی از هواداران او، همین قضاوت را دربارهاش داشته باشند.
اما حوادث سال ۸۸ و مواضع او در ایام خانه نشینی سال ۹۰، همچنان رای منفی بالایی برای احمدینژاد در میان اصولگرایان و اصلاحطلبان رقم زده و بعید است حتی او شانسی برای رای بالا داشته باشد؛ هرچه باشد، احمدینژاد دیگر “ناشناخته” نیست.
چهرههایی چون سعید جلیلی نیز با وجود آنکه مسئولیت اجرایی نداشتهاند، به سبب قرابت گفتمانی با جریانات حاکم، مورد اقبال نخواهند بود. به همین خاطر نگاهها به شورای نگهبان است که کدام نامزدهای ناشناختهای را تایید صلاحیت میکند تا قدرت بسیج رای و شکست رقبای باسابقه را داشته باشد.
بیتردید اگر ابراهیم رئیسی در این رقابت حضور داشت، نوبت به چهرههای ناشناخته نمیرسید اما در غیاب او، نامزدهایی که کمترین مسئولیت را داشتهاند در سایه حاشیه امن رای منفی ناچیز، شانس بالاتری برای پیروزی خواهند داشت. به ویژه که احتمالا مانند سال ۸۴ نوبت به مرحله دوم انتخابات خواهد رسید و آنجا احتمال اجماع بر روی نامزد ناشناخته از ترس نامزد شناخته شدهای که رای منفی بالایی دارد، بیشتر خواهد بود.
انتخابات ۸ تیر امسال همچنان صحنه شگفتیآفرینی خواهد بود، پس فعلا نباید فریب تحلیلهایی را خورد که وعده پیروزی نامزدهای مشخصی را میدهند.
منبع: خبرفوری