به گزارش انتخابات ۱۴۰۳ محمد ایمانی در یادداشتی با عنوان «انتخابات، عقلانیت انقلابی و چالشهای پیش روی آن» برای روزنامه کیهان نوشت:
عقلانیت انقلابی، این نیست که افراد یا احزاب، از یک نامزد بُت بتراشند، مجنونوار در او بنگرند و جز زیبایی نبینند. بعد از آن هم، از سر غیرت، پنجه بر صورت دیگران بکشند، تخریب کنند، و افکار عمومی را بیازاراند و نسبت به اصل مشارکت، که نیاز و سرمایه راهبردی کشور است، دلزده کنند.
میتوان گفت که هیچ نامزدی، در جامعالاطراف بودن، قابل قیاس با رئیسجمهور شهید نیست. هر چند که شهید رئیسی هم، در زمان حیات، از تشکیک و تخطئه در میان برخی محافل سیاسی خودی در امان نبود. نقد منصفانه، مغتنم است، اما برخی تخطئهها، بوی بدفهمی و ناسپاسی میداد.
نظرسنجی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳
اکنون در آستانه انتخابات، باید کوشید تا بهترین و نزدیکترین نامزد به ترازها انتخاب شود. در عین حال توجه داشته باشیم که در میان نامزدهایی که تایید میشوند، ضعیفترینها و دورترینها نسبت به تراز ریاست جمهوری هم هستند.
بنابراین، اگر افراد دچار کمالطلبی منفی و حمایت مطلق (الّا و لابد) از این یا آن نامزد شوند، ممکن است به جای مطلوبترین، بدترین نامزد انتخاب شود. مثل انتخابات سال ۱۳۹۲ که کشور بعد از ۱۱ سال، همچنان با پیامدهای خسارتبار آن انتخاب، دست بهگریبان است.
اما چالش سال ۱۳۹۲، فقط در تعدد نامزدهای انقلابی نبود. برخی از آنان در حالی به تردیدافکنی و تخطئه دیگر نامزدهای خودی پرداختند که جبهه مقابل، از یک طرف، محمدرضا عارف را وادار کرده بود تا – ولو با ناراحتی شدید و اعتراض- به نفع حسن روحانی کنار برود؛ و از طرف دیگر، به کمک جبهه خارجی و امپراتوری رسانهای دروغ و تحریف، گفتمان فریبی را برساخته بود؛ مبنی بر اینکه کلید گشایش مشکلات اقتصادی، در بستن با کدخدا (آمریکا) و واگذاری برنامه هستهای است.
به بیان دیگر، زیرساخت گفتمانی (تلقی و ارزیابی کلی افکار عمومی)، به اندازه خود نامزدها، بلکه حتی بیشتر از آنها، در تعیین جهتگیری و نتیجه انتخابات مهم است.
موفقیت با کسانی است که در عین توجه به جذابیتهای نامزد، توانسته باشند موج اجتماعی بسازند. چنین موجی – فارغ از درست یا غلط بودن هر کدام آنها – در انتخاباتهای ۱۳۷۶، ۱۳۸۴، ۱۳۹۲ و ۱۴۰۰ ساخته شد و مسیر را برای نامزد پیروز هموار کرد.
در عین حال، دوره اخیر از چند جهت متفاوت است: یکی، غیرمترقبه بودن انتخابات (شهادت رئیسجمهور). دوم، امتحان پسدادگی بسیاری از مدعیان در انتخابات ۳ دهه گذشته، که امکان اثرگذاری هیجانی را کاهش میدهد. و سوم، میراث گرانقدر خدمات رئیسجمهور شهید و نیمهکاره ماندن برنامههای او.
انتخابات، معادلهای چند مجهولی است و بنابراین نمیتوان پاسخهای آسان و دمدستی به آن داد. انتخابات میتواند آرایشهای گوناگونی پیدا کند و بنابر اقتضا، رقابتکنندگان نیز باید بتوانند گارد خود را تغییر دهند.
به نظر میرسد اکنون، زمان آن است که ظرفیتهای رسانهای، به جای قدّیسسازی از نامزد مطلوب خود و ندیدن کاستیها و نشنیدن نقدهای منصفانه، و تخطئه و تخریب دیگران، صرف تبیین مستند و مستدّل وضعیت موجود شود؛ اینکه رئیسجمهور شهید، کشور و دولت را از کدام گردنههای خطرناک عبور داده، کدام موفقیتها را به دست آورده، برنامه او کجاها نیمهکاره مانده، و کدام مسیر، پیشرفت است و کدام، عقبگرد؟
تعدد نامزدهای انقلابی میتواند در مناظرات، نقطه قوت باشد و ضمنا فرصت دهد تا رای احتمالی هر کدام در نظرسنجیهای معتبر ارزیابی شود و وجوه دوگانه جذابیت/ آسیب هر کدام در زمینه رایآوری آشکار شود. پس از آن، فرصت همدلی و اجماع (یا حتی اصرار بر نامزد خود) وجود دارد.
بنابراین، اکنون نباید فرصت روشنگری و برانگیختگی معقول و افزایش امید و اعتماد مردم نسبت به مشارکت را تضییع کرد.
ضمنا باید مراقب تحرکات محافلی که سرگرم دو بههمزنی در میان اضلاع جبهه انقلاب و نامزدها هستند، بود.
انقلابی نیست، هر حلقوم و رسانه و دستی که به درگیری در درون جبهه انقلاب و غافل شدن از فرصت/ تهدید پیشرو دامن میزند.
دو بههمزنها، اگر نفوذی هم نباشند – که بعضا هستند – افرادی کمظرفیت و خاماندیش هستند که باید از پیشاهنگی جریانهای سیاسی کنار گذاشته شوند.