سالهاست كه سياست و كنشگري سياسي در اينجا به سراشيبي ابتذال افتاده شده. سياست در معناي اصيل آن، يعني كوشش براي تامين خير عمومي، ولي ما آن را به شر عمومي تبديل كردهايم.
اولين و ضروريترين كار براي تامين هر هدفي و اجراي هر برنامهاي، تبديل فضاي شر عمومي به فضايي براي تامين خير عمومي است. مهمترين ويژگي فضاي كنوني ما، عادي شدن دروغ و رياكاري است. اين گزاره كه سياستمداران بايد دروغ بگويند و فريب دهند را عدهاي باور كردهاند و به آن عمل ميكنند، در حالي كه هم در سنت ملي و هم در سنت ديني ما، دروغ نكوهيدهترين ويژگي اخلاقي است.
در دعاي داريوش خطاب به اهورامزدا و در كتيبه تخت جمشيد آمده است كه «اين كشور را از سپاه دشمن، خشكسالي و دروغ؛ مصون دارد.» دروغ را در رديف سپاه دشمن و خشكسالي قرار داده و اين درست و دقيق است.
در فرهنگ ديني نيز دروغ جزو گناهان كبيره است، راستگويي راه نجات دانسته شده است و دروغگويي را ناشي از حقارت و پستي درون دروغگو ميداند، شايد صدها حديث معتبر در مذمت دروغ و در تاييد راستگويي بتوان يافت و در متن قرآن نيز فراوان بر آن تاكيد شده است. پس چرا دروغگويي تا اين اندازه در فضاي سياسي و رسمي ايران رواج دارد؟ بهطوري كه افراد در دوربين نگاه ميكنند و چيزهايي را ميگويند و وعدههايي ميدهند كه خلاف بودن آن بر همگان روشن است؟
اگر بخواهيم دقيقتر سخن بگوييم مانع اصلي در تداوم مشكلات كشور، رواج رذيله دروغ در سياست است، بهطوري كه ارايه برنامه را نيز به فرصتي براي گفتن دروغهاي بزرگ تبديل كرده است. انتخابات پيش رو فرصتي براي دادن وعدههاي دروغ و خلاف عقل نيست. دادن اين وعدهها همان مشكل واقعي است و نه راهحل. وعدههاي پوچ نه تنها مسائل و آلام مردم را درمان نميكند، بلكه خود يك درد بيدرمان جديد است.
حتما متوجه شدهايم، آنان كه وعدههاي غير قابل اجرا ميدادند، دچار چه وضعيتي شدند. از اين رو به عنوان يك ايراني و كسي كه بيش از ۳۳ سال است كه بهطور مستمر درباره سياست و جامعه نوشتهام، كمابيش ميدانم كه ريشه مشكلات كشور كجاست، معتقدم كه اگر كسي پيدا شود كه متعهد به صداقت و راستگويي شود و در زندگي خود نيز از دروغ پرهيز كرده باشد… ميتوان به او اطمينان كرد و از رييسجمهور شدن او استقبال كرد.
البته اين شرط لازم است و نه كافي، ولي كيست كه بتواند چنين شرط لازمي را محقق كند؟ هر كس بايد زندگي و عملكرد خودش را در منظر عموم قرار دهد و با شهامت ادعاي صداقت كند و اينكه هرگز دروغ نگفته و نخواهد گفت.
البته ميدانم كه ميان دروغ و خطا فاصله معناداري است. هر يك از ما ممكن است مرتكب اشتباه و خطا و حتي فراموشي شويم و مسالهاي را به اشتباه و نادرست بيان كنيم ولي هميشه خطا و اشتباه را ميتوان تصحيح و عذرخواهي كرد، در حالي كه دروغ ماهيت ديگري دارد. با علم و آگاهي خلاف واقع گفتن و جعل كردن است. از سال ۱۳۸۴ به اين سو بنيانها و اصول اخلاقي كنشگري سياست تخريب شد. ضربهاي كه از آن سال به ميدان سياستزده شده است بسيار زيانبارتر از صدها ميليارد دلار اتلاف درآمدهاي نفتي در آن دوره است.
هنگامي كه بنيانهاي اخلاقي جامعه فرو ميريزد، ديگر جايي براي ايستادن باقي نميماند. همه چيز دوز و كلك و دروغ و ريا ميشود. ريشهايترين علت بدبختيهاي ايران رواج اين رذيلت اخلاقي است. از اين رو به نظر من براي بازگرداندن سياست به معناي واقعي آن يعني، تامين خير عمومي، اولين گام مخالفت جدي با دروغ و حذف كردن آن از ميدان سياست و كنشگري سياسي است.
از اين رو با توجه به شناختي كه از آقاي پزشكيان دارم و با توجه به گفتارش و نيز رفتار اخلاقي او در مناظرهها كه در دام رفتارهاي زشت برخي رقبايش نيفتاد، وي را به واسطه اين شعارش شايسته رياستجمهوري مردم ايران دانسته و با افتخار به وي راي ميدهم، زيرا موضع و رفتار وي در نفي رذيلت دروغگويي براي رسيدن به اين مسند كفايت ميكند. او است كه شعار دروغ نميگويم را سرلوحه عملكرد خود قرار داده است. اميدوارم با مشاركت عمومي مردم و كمك همگان موفق شود.
منبع: روزنامه اعتماد