صلاحالدین هرسنی، کارشناس و تحلیلگر سیاسی، در یادداشتی در روزنامه هممیهن نوشت:
با احراز صلاحیت نامزدی مسعود پزشکیان برای چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری، نظر برخی تحلیلگران حوزه انتخاباتی آن بوده است که او به جهت لزوم و ضرورت حفظ خط سیر یکدستسازی قدرت، شانسی برای ورود به پاستور را ندارد و بدان جهت او را با احرازصلاحیت وارد کارزار رقابتهای انتخاباتی کردهاند که صرفاً تنور انتخابات با مشارکت اصلاحطلبان گرم شود.
بنابراین، این احرازصلاحیت پزشکیان جنبه ابزاری داشته و چهبسا که ممکن است پزشکیان به سرنوشت عبدالناصر همتی در انتخابات ۱۴۰۰ دچار شود. اما با استناد به مجموعهای از شواهد و نشانگان پیداست که رابطه معناداری میان احرازصلاحیت پزشکیان و رد و بیاعتباری فرضیه گرم شدن تنور انتخابات به واسطه رقابتش با نامزدهای منتسب به جریان نواصولگرایی(محمدباقر قالیباف) و جریان جبهه پایداری (سعید جلیلی) وجود دارد. چراکه، پزشکیان به چند دلیل شانس فراوانی برای ورود به پاستور دارد و آنگونه که از ظواهر و زوایای آشکار و پنهان آرایش ترکیب نامزدهای انتخاباتی پیداست، توپ پزشکیان روی نقطه پنالتی قرار گرفته و باید دید که اصلاحطلبان چگونه میتوانند با گل کردن این توپ، آخرین فرصت نقشآفرینی خود را برای ورود به پاستور امتحان کنند؟
۱- اولین دلیل متقن و مطمئن برای راهیابی پزشکیان به پاستور، سلامت و عزت نفس اوست و در سوابق و عملکردش در کسوت نمایندگی تبریز و نقشآفرینی در هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی، فسادی دیده و گزارش نشده است. فسادی که گفته میشود به صورت سیستماتیک اغلب سیاستورزان کشور به آن آلوده شدهاند.
۲- دومین دلیل، مربوط به تخصص او در زمینه درمان است. او نه فارغالتحصیل پرابهام دانشگاه (ماستریخت) هلند و یا دانشگاه درجه چندم اروپا، بلکه فارغالتحصیل دانشگاه علوم پزشکی تبریز است. پزشکیان فوقتخصص و جراح قلب است و طبیبی است که بیماران خود را در یک بیمارستان دولتی در تبریز درمان میکند. به واسطه رانت آموزشی نیز تخصص نگرفته است و او در معنای دقیق کلمه یک نخبه علمی است.
۳- سومین دلیل، دینداری و تقوی و همچنین سادهزیستی او به رغم تمکن است. او تواضع، خاک نهادی، صداقت را بر خدعه، سادگی را لاکچریسم در سبک زندگی و مردمی بودن را بر خودبرترپنداری و یا خودمردمپنداری ترجیح داده است. مرامنامه سیاسیاش مانند چهرهاش، صمیمی و ساده است و آنچه را که میگوید، در افکار عمومی باورپذیر میشود. در واقع او طبیبی است که امید کاذب برای جمله علتهای امروز جامعه ایران نمیدهد. افزون بر این موارد، او دینداری است که هم تسلط به نصوص دینی دارد و هم آشنایی با اوراق مصاحف. او در کنار سیاست، یک قرآنپژوه است و همواره تلاش داشته است که فرزند زمان خویشتن باشد و فرزند خصایل خود نیز هم.
۴- چهارمین دلیل، آنکه او در انتخابات مجلس دوازدهم در ۱۱ اسفندماه از سوی شورای نگهبان صلاحیتش رد شد؛ ولی صلاحیتش هم برای آن انتخابات و هم برای نامزدی انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم احراز شد و این احرازصلاحیت حاوی این پیام است که حاکمیت بیمیل نیست که در سایه یک عقلانیت هوشمندانه و صد البته بر حسب ضرورت و جبر اجتماع و شرایط کشور، شخصیتی چون او را نه نیمکتنشین بلکه برای راهیابی به پاستور بازی دهد و شانس اصلاحطلبان را به محک و آزمون بگذارد تا بلکه بتواند از مشکلات هزار توی کشور آواربرداری کند. نکته آن است که از میان پنج وزیر دولت رئیسی که برای انتخابات پیش رو نامنویسی کردند، هیچکدام صلاحیتشان از سوی شورای نگهبان مورد تایید قرار نگرفت و همین خود نشانه و مؤیدی برای توانایی و ظرفیت راهیابی پزشکیان به پاستور است.
۵- پنجمین دلیل برای راهیابی پزشکیان به پاستور مرتبط با پایگاه اجتماعی و قومیتی اوست. به نظر میرسد که او حمایت استانهای ترکزبان و کردزبان را همراه خود کند. حمایت اقوام کُرد از او بدان جهت است که مادرش متعلق به یکی از قومیتهای کُرد است. به نظر هم میرسد که طبقات متوسط و تحصیلکرده شهری مشکلی با کنشها و الگوهای رفتاریاش آنگونه که تاکنون نشان داده است، ندارند.
۶- اما ششمین دلیل، به تکثر آرایی است که قرار است از سوی جریانهای اصولگرایی و جبهه پایداری به سبد آرای قالیباف و جلیلی سرریز شود. آنگونه که نتایج انتخابات مجلس در اسفند گذشته نشان داد، قالیباف نفر چهارم آن انتخابات شد و انتخاب مجدد او نیز به ریاست مجلس بیشتر به واسطه آرای سازمانیافته فراکسیون مستقل بوده است. در شرایط حاضر نیز اینگونه به نظر میرسد که با توجه به افشاگریها (مخصوصاً از سوی طیف علیاکبر رائفیپور) چهره مورد اقبال اصولگرایان حول رزومه کاری قالیباف، نباید میزان رای قالیباف بیشتر از آرای او در انتخابات مجلس باشد.
آنسوتر نیز مشخص است که سعید جلیلی بهعنوان نماینده جریان پایداری تا چه میزان مورد اقبال افکار عمومی خواهد بود. قطعاً کارنامه و رزومه کاری جلیلی برای افکار عمومی مشخص است و بعید است که موافقتی با نقشآفرینی مجدد او آنهم در بزرگترین دستگاه اجرایی کشور یعنی قوه مجریه داشته باشد. البته، به نظر میرسد که میزان رای جلیلی از قالیباف بیشتر باشد.
تحت این شرایط قرعه و شانس پزشکیان به واسطه حمایت اصلاحطلبان و همچنین مشارکت حداکثری و معنادار طبقات متوسط شهری، نخبگان و تحصیلکردگان و بیش از همه معیشتطلبان و تحولخواهان، بالاست. سابقه انتخابات گذشته نیز نشان داده است که مشارکت حداکثری فقط به واسطه حضور معنادار اصلاحطلبان رقم خورده است. انتخابات خرداد ۱۳۷۶ و انتخابات ۱۳۸۸ و انتخابات ۱۳۹۲ ریاستجمهوری مؤید این واقعیت است.
حال باید دید که آیا اصلاحطلبان میتوانند توپ روی نقطه پنالتی پزشکیان را درون دروازه پاستور کنند یا آنکه اجازه خواهند داد ابتکار عمل همچنان در اختیار جریان رقیب قرار گیرد؟